(1)
تازه سال بود آسمان
آدم هنوز به دنیا نیامده بود
من نبودم
و از زمانی که به دنیا آمدم به بعد
دنیا دیگر
تا ابد ادامه خواهد داشت...
...........................................
(2)
دستارش را کشید روی صورتش.گفت: "آدم درخت است،دنیا باد.باد کارش وزیدن است،آدم کارش لرزیدن" و لرزید و ما هم....
.........................................
(3)
راستش عزیزم
تخته سنگ شما
آبشار من را
راستش خانوم
لای چرخدنده های
ساعتتان
حشرات احساسم
و جیپ های شما
از دو سوی
ویتنامی من را
پاره کرده اند
بمب شما
من را سوزاند
شعرم
برهنه شد
توی جاده
دوان دوان
دوید بسویم
هلپ!!!
راستش خانوم
شوما
از زمین و هوا
حمله کرده بودید
با خوشه های فجیع
ناپالم
و با رگبار
روشن مسلسل
و اشکهای بی دلیل شما
من را
غرق نموده است
جنازه ام را کجا می برید
جسارت است اما
جنازه را کجا می بری کثافت؟
کجا می بری کثافت؟
جسارتش خیلی مودبا نه بود...مرسی
سلام وبلاگ جالبی داری مایل بودی لینکم کن
خبرم کن
خیلی وقت بود شعرایی اینطور ناب ندیده بودم
عالی بودن . همه شون . قبلیام . همشون
***
... لابلای همه مسیرهای منتهی به مهتاب
بالا میروم و
رها میشوم و
رها میشوم و
تا ضجه های هوسبار هر دوشیزه ای که راهی به شب من بزند
رها میشوم
و خشنود میشوم
و لبخندی میزنم و کمی گریه
و بازهم
نئشگی رضایت بخشی از بوی یاس
....
خوب
تنت را
می گذارم کنار دستهام
من درمان خواهم شد
دکتر دروغ می گوید
من
درمان خواهم شد...