و گفت: "shit!"
و گفت:"اگر این همه سال جای تیشه شخم زده بودم گرسنه به دنیا نمی ماند"
و گفت: "به تخمم همین پتک زدن خوب است"
و صدای تیشه اش از نو جهان را پر کرد...
....................................................................................................
گفت: "شیرین آمده بود"
گفتم: "دروغ می گویی"
گفت: "درست یادم نیست شاید هم بهار شده باشد آدم چه می داند"
سلام.خوشحال میشم بهم سر بزنی.وبلاگه خوبی داری.
از این به بعد برای خواندن نوشته هات جعبه دستمال همراهم می آورم.....
میگریم ..میگریم..میگریم
تو با نوشته ها خالی شو.................
من یا گریستن.....................
اعتقاد دارم بعد از هر شادی ...غم...و بعد از هر غم...شادیست... وهر کدام طولانی تر باشد...اتفاق مقابلش ماندگارتر...
پس ...غم ...باش. باش.باش.باش.تا شادی بعد تو بماند..
این فرهاد اگر شخم هم می زد بازم هیچ غلط نمی تونست بکنه.می دونی،بعضی از عاضقا آدمای خطرناکین