...::مزخرفات بین دو سیگار::...

مردی که روبروی تو سیگار می کشد/باحلقه های دود دورخودش دار می کشد

...::مزخرفات بین دو سیگار::...

مردی که روبروی تو سیگار می کشد/باحلقه های دود دورخودش دار می کشد

حکایت

وی را در بیابان دیدیم که می دوید.  

گفتیم:"بر تو چیست شیخ؟" 

گفت:" از خود می گریزم که در من آویخته من را، به خود می خواند و از خود می راند. می می نوشد، من مست گردم. صدا می کند، به سوی من می آیند. می راند از من، می گریزند. نه می توانمش کشت ،که اگر کشم خود بمیرم. نه می توانمش راند، که اگر برانم خود رفته است. حال از او می گریزم و اوی از من جدایی نپذیرد."  

گفتیم:" شیخ خود را این چه صورت است؟" 

گفت:" او هم مثل ما گاهی کس شعر می گوید..." 

 

پ.ن : من هم گاهی....

نظرات 4 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 9 اردیبهشت 1388 ساعت 22:59 http://www.enekaseab.blogsky.com

این متن رو خودت نوشته بودی؟

رضا 10 اردیبهشت 1388 ساعت 00:58 http://www,kame-akhar.blogsky.com

این شیخ شما هم عجب شباهتی به شیخ راشد ما داره.اگر فرصتی دست داد این دو بزرگوار رو با هم آشنا می کنیم انشا...!

صدایی خسته.بلند توام با سکوت 10 اردیبهشت 1388 ساعت 15:12

آسمان می غرد
ابرها می بارند .... تند می بارند ... مثل من
تنهایم
باز می ترسم
این وضع جهنم من است
ولی اینک نیست، که بگوید :نترس عزیزم
...............................................نترسی ها!!!
.
.
.
دلم تنگ است.....تنگ....تنگ...تنگ..تنگ.تنگ

شیمودا 10 اردیبهشت 1388 ساعت 20:53 http://shimoda.blogfa.com

این متن دیوانه کننده بود
خیلی خوب بود
خیلی
درگیرم همه با خود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد