...::مزخرفات بین دو سیگار::...

مردی که روبروی تو سیگار می کشد/باحلقه های دود دورخودش دار می کشد

...::مزخرفات بین دو سیگار::...

مردی که روبروی تو سیگار می کشد/باحلقه های دود دورخودش دار می کشد

فرهاد نامه

هی با کلنگ می کوبد توی ملاجش و هی خودش را از بالای صخره ها می اندازد توی دریا و اصلا نمی میرد. و هی به خودش افتخار می کند که فرهاد است و هی شبها زیرلب می گوید: "چقدر آن روز، روز خوبی بود که من تو را دیدم شیرین" گاهی دلم برایش می سوزد ،بعد بوی دل سوخته می خورد به دماغش و باز دیوانه می شود دوباره می رود سراغ کوه و باز هی بنگ بنگ بنگ تا دوباره خودش را توی دریا بیاندازد...

نظرات 3 + ارسال نظر
شیمودا 11 اردیبهشت 1388 ساعت 14:56 http://shimoda.blogfa.com

بیچاره فرهاد
هر چند همیشه بعد از اینکه دلم برای کسی سوخته زمانی نگذشته که تنفر آمده
دل ما هم مریضی خودش را دارد ناشناخته است
دلسوزی نکنید فقط

رضا 11 اردیبهشت 1388 ساعت 23:24 http://www.kame-akhar.blogsky.com

از اونجایی که به هیچ کس اعتماد ندارمو نخواهم داشت و این تا ابد ادامه خواهد داشت قبل از اینکه از نیت فرهاد مطمئن شم نمی تونم هیچ نظری در مورد این کاراش بدم

صدایی خسته توام با سکوت 12 اردیبهشت 1388 ساعت 09:45

دلم برای شیرین میسوزد.....
و برای فرهاد..............هم
برای شیرین که در نبود فرهاد میمیرد.
برای فرهاد که در بودن شیرین.........
بنگ ها چقدر درد دارد.....شیرین آنها را احساس میکند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد