...::مزخرفات بین دو سیگار::...

مردی که روبروی تو سیگار می کشد/باحلقه های دود دورخودش دار می کشد

...::مزخرفات بین دو سیگار::...

مردی که روبروی تو سیگار می کشد/باحلقه های دود دورخودش دار می کشد

تقدیم به همه زنهایی که تنهاییشان را با من تقسیم می کنند...

دیده ام
می آیی
گلدان تنهاییت را
روی دیوار من می گذاری
گاهی
دستهایت می رود
از نرده های من بالا
حالا
با من باش
برویم از یخچال
لیوان آخر از خون دلی را
که برای این چنین روزی
کنار می گذاشتیم
برداریم
آسمان دارد
تاریک می شود بد جور
مهتاب نزدیک است
بارانی است
چتر سیاه و بارانی یادت هست؟
می شود لباس قرمزت را باز
روی بند رخت بیاندازی؟
می شود بیایی باز؟
غروب
بد جوری است

پیرمرد هیز همسایه
شعرهای آخرش را دارد
توی گیسهای بید مجنونش
می نویسد...

نظرات 3 + ارسال نظر
سیامک سالکی 15 اردیبهشت 1388 ساعت 00:38 http://tighoabrisham.blogsky.com

سلام دوست سیگاری.
وبلاگ خوبی داری، یه سر به منم بزن یه نخ بکشیم.

صدایی خسته.بلند توام با سکوت 15 اردیبهشت 1388 ساعت 15:37

نه





با اینکه میخواهد .....
و میداند
غروب افتضاح بد جوری است....

غزال 16 شهریور 1388 ساعت 18:08

از جنس تنهاییهایت نیستم.از جنس بیماری اوازت یا شکوه نگاهت...
منم
با دنیایی که خطابه اش به تنهایی ات چنگ زده...
افسوس...
از جنس تو نیستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد