گفت: "آدمی که کلنگ می زند با دنیا صمیمی است" بعد پرسید: "نمی فهمم چرا تو هیچ وقت کلنگ نمی زنی" گفتم: "دارم زورم را جمع می کنم که آخری را محکم بزنم" حتی فرهاد هم دیگر من را نمی فهمد ...
نه فرهاد تو را میفهمد و نه شیرین شیرینِ خسته ، بدون هیچ احساسِ گذشته ، با ته مونده ای از امید به زندگی دوباره و پیدایش شعوری باز و خوشحالی توام با نفرینی ساختگی اما واقعی فرهاد را تا برگشت خودش ، به زندگی و مطمئنا به شیرین بدرود خواهد گفت گفته های آخر شیرین که ....... به خدا یه روز پشیمون میشی از کاری که کردی اون روزی که تنهایی و بی کسیی و پُرِ دردی برو اما ، خوب بدون چوب خدا صدا نداره الهی یه روز بیای نداشته باشی یه ستاره
مطمئن تر از هر لحظه دل میدونه اونی که دل رو شکسته خدا یه روز جوابشو میده ..... چون دلها ماله خدان نه مال ما
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
نه فرهاد تو را میفهمد و نه شیرین
شیرینِ خسته ، بدون هیچ احساسِ گذشته ، با ته مونده ای از امید به زندگی دوباره
و پیدایش شعوری باز و خوشحالی توام
با نفرینی ساختگی اما واقعی فرهاد را تا برگشت خودش ، به زندگی
و مطمئنا به شیرین بدرود خواهد گفت
گفته های آخر شیرین که .......
به خدا یه روز پشیمون میشی از کاری که کردی
اون روزی که تنهایی و بی کسیی و پُرِ دردی
برو اما ، خوب بدون
چوب خدا صدا نداره
الهی یه روز بیای
نداشته باشی یه ستاره
مطمئن تر از هر لحظه
دل میدونه
اونی که دل رو شکسته خدا یه روز جوابشو میده .....
چون دلها ماله خدان نه مال ما